محمدسعید صالحی فیروزآبادی-هفته گذشته قاتل روح الله داداشی اعدام شد. چندین هزار نفر برای دیدن اعدام به محل اجرای حکم آمدند.بسیاری از آنان پس از اجرای حکم با وجدانی آسوده از اینکه طناب عدالت گریبان قاتل را فشرده است به خانه هایشان رفتند.

شرح دو ماجرای دعوای خانگی از دو دانش آموز ده ساله  می تواند خواب خرگوشی ما را برآشفته نماید و آرامش وجدانهایمان را بر هم زند.برای اینکه خوانندگان خسته نشوند مجبورم تنها جملاتی از این دو ماجرا را برایتان نقل کنم:

دعوای اول از زبان دانش آموز اول :

هفته پیش پدر و مادرم دعوا کردند.....پدرم عصبانی شد و مادرم را تهدید کرد.....مادرم گریست..... پدرم به خواسته اش رسید .....مادرم دیگر جرات نکرد حرفی بزند.

دعوای دوم از زبان دانش آموز دوم :

سه روز پیش پدر و مادرم جنگ کردند ....پدرم عصبانی شد....مادرم گفت مرد حیا کن....به جای عصبانیت کمی فکر کن.......پدرم ساکت شد و از خانه بیرون رفت. روز بعد پدرم به خاطر عصبانیتش شرمگینانه از مادرم عذر خواهی کرد.

کودکی چشم به روی این جهان می گشاید.معصومیت در چهره کودکانه اش موج می زند. اما کودک نمی داند سرنوشت چه آینده ای را برای او رقم زده است او هیچ چیزی را نمی داند.نمی داند پدر و مادرش کیست؟او حق هیچ انتخابی را ندارد. نمی داند خانواده اش ثروتمند هستند یا فقیر؟بی سواد هستند یا با فرهنگ؟او چیزی را در مورد طلاق نمی داند. او در مورد مواد مخدر و اینکه ممکن است در خانواده ای زندگی  کند که والدینش معتاد به مواد مخدر باشند چیزی نمی داند.کودک معصوم نمی داند آموزش و پرورش و مدرسه چیست؟ او نمی داند به مدرسه خواهد رفت یا نه ؟کودک نمی داند در کدام یک از خانواده هایی که در ابتدای این یادداشت شرحشان آمد زندگی خواهد کرد؟در خانواده ای که بزرگترانش به علت خشمشان پاداش می گیرند و یا در خانواده ای که بزرگترانش به علت عصبانیتشان خفیف می شوند و مجبور به عذر خواهی هستند؟کودک چیزی در مورد مدیریت بحرانها و خشم نمی داند . کودک نمی داند حتی اگر به مدرسه هم برود ،درسی به این نام وجود ندارد و کسی قرار نیست چگونگی گذر از موقعیتهای تنش زا را به او یاد دهد.کودک نمی داند والدینش منتقل کننده تجربیات نسلهای پیشین خود به او می باشند و اگر قبل از اینکه او به سن رشد و سن تبادل فکری با والدینش برسد ،و والدینش را از دست بدهد چگونه باید از نو شروع کند؟ خدا کند موقعیتی خطرناک برایش پیش نیاید. چون معلوم نیست در صورت پیش آمدن چنین موقعیتی یک قاتل به  جهان معرفی خواهد شد یا یک قدیس؟

در کتاب آسمانی ما از قصاص با عنوان زندگی یاد شده است. در همان حال توصیه به بخشش نیز شده است.راز این دوگانگی دستورات خداوند در چیست؟من از علمایمان چیزی در این مورد نشنیده ام.اگر به شرایط اجرای قصاص توجه کنیم شاید بتوانیم پاسخ را در آنجا بیابیم. یکی از شرایط اجرای قصاص شرط سلامت عقل مجرم در هنگام  انجام جنایت است.

یک سوال کلیدی:

آیا می توانیم سلامت عقلی افراد را را بطور روشن و دقیق تعریف نماییم؟شاید کسانی سلامت عقلانی را رفتار منطقی در برابر حوادث یا جملاتی شبیه به این تعریف نمایند.اما سوال اینجا است: کسی که در خانواده ای پرورش می یابد  که افرادش در برابر رفتارهای خشمگینانه پاداش می گیرند ، آیا بطور منطقی رفتار خشمگینانه را در پیش نمی گیرند؟آیا با توجه به رفتار منطقی آنان در هنگام ابراز خشمشان چنین افرادی دارای سلامت عقلی می باشند؟

و یک سوال مهم :

چه مقدار جامعه و وجدان جامعه حاضر است بخشی از بار اعمال جنایتکارانه جنایتکاران را بر دوش کشد؟ بردوش کشیدن اعمال جنایتکارانه مجرمان بوسیله جامعه و وجدانهای جامعه کاری بسیار دشوار است و حوزه های بسیار گسترده ای را شامل می شود.و یکی از شاخص ترین آن چیزی است که در دستورات دینی ما نیز آمده است .و آن کسب دانش و تجربیات بشری می باشد.(دانش بجوی حتی اگر در چین باشد).اگر چه به نظر می رسداین کار یعنی کسب معرفت و دانش بشری کار آسانی است . اما چنین کار به ظاهر ساده ای نه تنها آسان نیست بلکه بسیار دشوار نیز می باشد. شرط کسب دانش فروتنی انسان است.آیا ما دارای چنین فروتنی می باشیم؟آیا حاضریم آمار جرم و جنایاتمان را با کشورهای دیگر،پیشرفته تر یا جا مانده تر مقایسه کنیم ؟بایستی با فروتنی شیوه های جرم شناسی،پیش گیری از جرم  و و راههای آرامش دهی به جوانانمان و آموزش به جوانان و خانواده ها را یاد بگیریم. حوزه دیگر دقت در جرمهای به ظاهر کوچک نظیر جرایم رانندگی ،کلاهبرداری ،فرارهای مالیاتی  و جرمهایی شبیه به این می باشد.جزای مناسب ندادن به جرمهای کوچک از ما آدمهای معمولی جنایتکارانی بزرگ می سازد . زندانهای طولانی مدت ،فرصت کافی را به مجرمین و قاتلین برای بازاندیشی به اعمال جنایتکارانه شان و اصلاح آنان و التیام زخم  زخم خوردگان اعمال جنایتکارانه مجرمان فراهم خواهد ساخت.آیا جامعه حاضر به نگهداری مجرمان در دوران طولانی زندانشان خواهد بود؟ الگو بودن دولتها به صداقت و پاکی و تقوای مالی و دخل وخرج و دادن به موقع بدهی هایشان به طلبکارانشان وانتقال مسئولانه و بدون تنش قدرت به نسلهای بعدی نیز بخشی از این حوزه گسترده می باشد.

شتری که می تواند در خانه ما نیز بخوابد.

در هنگام وقوع جرم و روی دادن قتلی همیشه به درستی خود را به جای قربانی می گذاریم. و به راحتی حکم به مجازات قاتل می کنیم. اما غافل از اینکه هر یک از ما در هنگام پیش آمدن بحرانها می توانیم باعث انگیزه دهی  به فردی برای قتل خودمان شویم یا اینکه خودمان تبدیل به قاتلی بیرحم شویم.در اینجا است که قوه قضاییه نبایستی آبروی خود را در معرض حراج قرار دهد و واکنشی رفتار نماید. در مورد قتل مرحوم داداشی ،مقتول یک آدم شناخته شده بود و عنوان قویترین مرد ایران را داشت. و قاتل او جوانی گمنام بود. حال فرض کنید قضیه به شکل دیگری بود. قاتل آدمی شناخته شده و نامور و مقتول فردی گمنام می بود. آیا در چنین حالتی نیز قوه قضاییه ما چنین سریع و واکنشی رفتار می کرد؟یک بار چنین حالتی اتفاق افتاد . یک چهره شناخته شده در هنگام شکار در هنگام دعوا با فردی  گمنام مرتکب قتلی شد. دادگاه وی چندین ماه طول کشید. جلسات دادگاه علنی برگزار شد. متهم و قضات و وکلا جزییات قتل را به تصویر کشیدند.و تاریکترین زوایای قتل را روشن کردند.و سرانجام رای به شبه عمد بودن قتل دادند. چرا چنین رویه ای در مورد متهمان دیگر اجرا نشد و آن روش به رویه ای معمول در امر قضا تبدیل نگشت؟یادمان باشد،معروف و مشهور بودن آدمها جاودان و همیشگی نیست.و قرار نیست همیشه فرزندان و نوه ها و جگر گوشگان ما نیز توانایی و شهرت و مقبولیت ما را داشته باشند. این نوشته را با سخنی از حضرت علی(ع) به پایان می برم :ببخش تا بخشیده شوی .

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا